زهره نبی زاده

حامی خوب برای خودت انتخاب کن

نوشتن

امروز ۷ اسفندماه ۱۴۰۲ساعت ۲۱:۲۰ است.

روز حامی بود. احتیاج به پشتیبان داشتم. همیشه احتیاج به یک حامی یک منبع قدرت که روش حساب کنم دارم. بار این دنیا سنگین است تنها دوشی که از عهده اش بر می آید دوش خداوند است. حامی خوب برای خودت انتخاب کن

هیچ کدام از ما در این دنیا ماندگار و پایدار نیستیم. و متعلق به این دنیا هم نیستیم پس بهتر است این بار را به دوش خود خداوند بگذاریم. و سبک بار با راستی و صداقت این دنیا را طی کنیم. 

چرا صادقانه زندگی کردن سخت است؟ و سخترین بخش آن این است، در آینه خودمان را ببینیم و با خودمان صادقانه روبرو شویم. 

تعارضات از زندگی ما چه می خواهند؟ من چطور می توانم بهای اشتباهاتم را بدون هزینه پرداخت کنم، وقتی ترسها از همه طرف به سمت من هجوم می آورند؟

من باید قوی باشم

وقتی به سمت ترسها حرکت کنم مثل سراب محو می شوند. اما نجواهای ذهنی قویتر هستند! وقتی ذهنم را می بینم که چگونه من را در حصار محدودیتهایش سالها زندانی کرده است. به حامی احتیاج پیدا می کنم به پشتیبانی که با ایمان به او بتوانم این حصارها را بشکنم و از این زندان آزاد شوم. 

امروز هوا بشدت سرد بود سرمایی استخوان سوز. اینجا سرما کم است برف و باران زیاد ندارد اما تا مغز استخوان نفوذ می کند. این را وقتی پیادروی می روی تا حال و هوایت عوض شود حس می کنی، خوب است چون ذهنم هم برای مدت کوتاهی یخ زد. و هیچ سیگنالی دریافت نکردم و این خودش نشانه ی خوبی است.

زود برگشتم. دوست داشتم خودم را رها کنم و به ذهنم اجازه ی جولان بدهم. اما همین که خواست کمی پیشروی کند در خاک دشمن زمین گیرش کردم و سراغ برنامه های روزانه رفتم و گفتم زهره جان تو در هر حالی باید بتوانی از عهده ی اجرای برنامه هایت بر بیایی. موفقیت در این است که در هر حالی ادامه دهی. 

این ادامه باعث حال خوب تو می شود. و الان که دارم این نوشته را می نویسم و خودم را زندگی می کنم. بسیار خوب هستم. همین نوشتن خوب است همین انجام کاری که می خواستم به تعویق بیندازم و انجامش دادم. 

آفرین حامی خوب برای خودت انتخاب کن.

 

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *