زهره نبی زاده

بلندگوهای روشن

نوشتن

امروز ۵ اسفند ماه ۱۴۰۲ ساعت ۲۰:۴۶ است

روز فریاد بود روز بلندگوهای روشن، عصری حدود ساعت ۱۷رفتم پیادروی خیابان ما نزدیک خیابان اصلی شهر است خیلی شلوغ بود.

تا سر کوچه ما ماشین پارک بود. و صدایی از دور می امد. مسیر پیادروری را به سمت صدا کج کردم. حس کنجکاویم برانگیخته شده بود سر خیابان چه خبر است؟

مردم زیادی تجمع کرده اند. بله ستاد انتخابی است و آقای نامزد دارد در مورد برنامه هایش سخنرانی ایراد می کند. شعار می دهد و همراه و هم رزم می جوید. مردم سر تایید می جنبانند که آری حق با توست کو مرد عمل، او هم می گوید من مرد عملم.

صدای بلندگویش چندین محله این طرف و آن طرف را پر کرده است. همین طور که از کنار مردم می گذشتم به این فکر می کردم آیا می تواند به تعهداتی که می دهد پایبند باشد که پسری سر راهم را گرفت و تراکت تبلیغاتی در دستانم قرار داد. می خوانمش و برایش دعا می کنم.

دویست متر آن طرف تر ستاد تبلیغاتی رقیب است آنجا هم شلوغ است. و مردم تجمع کردند چه ترافیک سنگینی وجود دارد. آقای بلندگو به دست دارد حرف می زند می خواهند مانور ماشینی در خیابان راه اندازند. 

همین طور از کنارشان رد می شوم جلو تر دوباره ستاد انتخاباتی دیگری است به مناسبت عید نیمه شعبان شربت توزیع می کنند. و کام مردم را شیرین می کنند! شیرین کام باشی آقای نامزد!

دوباره پانصد متر جلوتر ستاد انتخاباتی دیگری است چندین بلندگو بیرون گذاشته اند و به مناسبت جشن، آهنگ شادباش و جشن گذاشته اند ولی خلوت است شاید نامزد عزیز آمده و رفته و یا درحال مانور ماشینی هستند!

دوباره کمی جلوتر دفتر ستاد انتخاباتی خانم نامزد است که خیلی صوت و کوره و خبری نیست. انگار فردا می آید و سخنرانی می کند. 

پارک

بلاخره پارک رسیدم. همه چیز عالی بود مردم زیادی دیدم اما پارک هم سورپرایز شدم نمایشگاه مبل و مایحتاج مردم برقرار بود. خیلی شلوغ بود کنجکاو شدم ببینم نمایشگاه چه خبر است و دیدن مردم در حال خرید، به من انرژی خوبی می دهد. 

از هر جایی صدا و هم همه به گوش میرسید و گاهی صاحب حجره ای صدایش را بلند می کرد و مردم را تهیج می کرد که از غرفه او خرید کنند. و به محض توجه نگاه ها به سمت خودش ولم صدایش را بلندتر می کردم تا مردم بیشتری را به سمت خودش بخواند. 

اینجا هر کسی که صدای بلندتر داشته باشد و بلندگویش صدا را به مردم بیشتری برساند مردم بیشتری سراغش می روند. شاید فروش بیشتری داشته باشد. چه کسی برنده ی بازی زندگی است؟!

امروز برای من روز بلندگوهای روشن بود. از هر طرف صدای بلندگویی به گوش می رسید.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *