زهره نبی زاده

نوشتن یادداشت روزانه

نوشتن یادداشت روزانه

امروز 8 بهمن ماه 1402

نوشتن یادداشت روزانه از کارهای مهم هر روزم است. 

امروز زیاد خوابیدم. دیشب گوشی من روشن بود و همسرم ساعت 2 بامداد باغ بود. بیدار بود پیام داد و من را از خواب بیدار کرد. بعد از آن تا ساعت 5 صبح هر چه کردم نتوانستم بخوابم. 

در آخر شروع به بازنویسی کتابم کردم. تا ساعت 8 صبح طول کشید. و پرده ی خواب بر روی چشمانم سنگینی می کرد. خوابیدم تا ساعت 11. از کارهایی روزانه ام عقب افتادم. و نتوانستم آن کیفیت مطلب هر روز را داشته باشم و از ده کار تعیین شده 6تا انجام شد و هفتمین در حال اجراست. 

خوب است کارهای مهم را انجام دادم و بر اساس اولویت هایم جلو رفتم کارهای مهم و ضروری را انجام دادم. و برای همین به خودم نمره ی خوبی می دهم. 

اما چرا من بدخواب شدم و نتوانستم کیفیت خوبی را تجربه کنم؟

به یک دلیل چون نشخوارهای ذهنی، ذهنم را احاطه کردند و خواب راحت را از چشمانم ربودند. می خواستم بی خیال شوم ،یک فکر دیگر سر و کله اش پیدا می شد.  به کوچکترین صدا و حرکتی در خانه حساس شده بودم. باد هم با صدای زیادش مزیت بر علت بود. در اوهام بسر می بردم. فکر و خیالات هر لحظه بیشتر در سرم می چرخیدند.

دلم می خواست صدای باد را خفه کنم. اما در توانم نبود. به راه حل فکر کردم. بهترین چیزی که به ذهنم رسید برنامه های روزم را بنویسم و شروع به اجرایشان کنم. امروز زودتر شروع می کنم. و 3ساعت کار کردم و خوابم گرفت. و خوابیدم.

نتیجه گرفتم اگر همان ساعت اولیه بدخوابی به راه حل فکر کرده بودم . و به جای فکر کردن به نشخوارهای ذهنی، چند ساعت از عمرم را اذیت نمی شدم. 

فکر کردن به راه حل ها نجات دهنده است.

من در شرایط نا دلخواه گیر افتاده ام ،چه کاری از دستم بر می آید و چه کاری می توانستم انجام دهم که احساسم خوب شود و به آرامش برسم. باید به راه حلی که با شرایط ان لحظه ام جور بود فکر می کردم، و ذهنم را از نشخوار کردن دور می کردم. من باید بتوانم در شرایط نا دلخواه حواس ذهنم را پرت کنم. با این کار می توانم به آرامش برسم. 

الان ساعت 23:08 است و در کمال آرامش به خودم بابت نوشتن یادداشت روزانه و عمل به تعهدم افتخار می کنم. 

 

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *