زهره نبی زاده

رحم مادر

نوشتن

امروز۲ اسفند ماه ۱۴۰۲ ساعت ۲۰:۵۹ است 

روز مهمان بود. یک مهمان کوچولو با مامانش داریم که ۱۰۰روزه شده است. بچه ها شیرین و پاک هستند. و قلبشان با همه ارتباط صمیمی دارد. اسمش آیهان است. سفید مثل برف و لبخندی به روشنی نور که نماد قلب صافش است. 

در حال کشف صداها و تصاویر است به همه چیز با دقت نگاه می کند. و هنوز در تحیر این دنیاست. هنوز اینجا را باور نکرده است و به دنبال دنیای رحم با هر دردی  گریه سر می دهد. 

هر روز درخواست های بیشتری دارد و می خواهد سریع برآورده شوند. و نمی فهمد نیست، نمی شود، تو کوچکی باید بزرگ شوی. 

او فقط می خواهد. حق دارد چون نمی فهمد اینجا رحم نیست، که همه چیز فراهم بود. هیچ درخواستی نداشت. او از این جدا شدن شاکی است. 

به کمبودها عادت ندارد. دادش در می آید اما صبر کن اینجا هم زیاد ماندگار نیستی شاید به اندازه ی رحم مادر، شایدم کمتر.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *