زهره نبی زاده

آیا اصول مشخصی برای زندگی خود داریم؟

نوشتن یادداشت روزانه

آیا اصول مشخصی برای زندگی خود داریم؟

آیا ما در زندگی چاچوب و اصول مشخصی داریم که بر اساس آن زندگی خود  را مدیریت کنیم؟

من امروز می خواهم بصورت واضح اصولی  را برای خودم مشخص کنم.

 آنها چه هستند؟

به آنها پایبند هستم؟

من چهل دو سال از زندگیم را بدون اصول خاصی زندگی کرده ام این یک فاجعه است.  خیلی از ما،  افراد جامعه به این موضوع دچاریم!

بدون هیچ اصلی زندگی می کنیم. نقش یک آدم در باد را داریم  که هر کسی می تواند روی او و زندگیش تاثیر بگذارد.

 مثلن همین تبلیغات، چرا تبلیغات این همه روی ما اثر می گذارد؟ جو گیر می شویم و خریدی را انجام می دهیم که اصلن نیازی به آن  نداریم. وقتی یک خرید احساسی می کنیم بعد از چند روز پشیمان می شویم این چی بود خریدم بدرد من نمی خورد شاید روزی از  آن استفاده کنم یا نه.

 چون ما  اصولی نداریم دیگران می توانند خواسته های خودشان را به ما  تحمیل کنند و به مسیر مشخصی که دوست دارند  هدایت کند.

ما  می خواهیم کاری را شروع کنیم یا انجام دهیم  دیگران  نظر می دهند که این کار به این دلیل یا دلایل جواب نمی دهد و ما به راحتی دست می کشیم و عقب می نشینیم با اینکه دلایل ما کاملن منطقی و جوابگوی انجام آن کار است.  و ما بعد از مدتی  می بینیم فرد دیگر ی کاری را که ما می خواستیم انجام بدهیم و انجام ندادیم انجام می دهد و بسیار موفق می شود.

ما می خواستیم جایی برویم که بنغع ما بوده و به پیشرفت ما در کارمان کمک می کرده است دلایل درستی داشته ایم اما چون اطرافیان ما دلایل خودشان را داشتند توانسته ما را منصرف کنند.

چرا این اتفاقات برای ما رخ می دهد؟

 چون برای خودمان اصولی در زندگی نداریم چارچوب مشخصی نداریم که معیار سنجش ما باشد.  و ما بسنجیم هر کاری که طبق اصولمان بود درست است و با قدرت تمام پیش برویم و از هیچ حرفی یا حرکتی نترسیم و تاثیر نپذیریم و به درستی کار خود ایمان داشته باشیم.و اگر طبق اصول ما نبود هرگز آن خرید یا کار را انجام ندهم چرا که بدرد من نمی خورد.

ما باید یک چارچوب برای زندگی و مسیر خود انتخاب کنیم تا بهتر و زودتر موفق شویم.

ما  چطور می توانیم  این اصول را انتخاب کنیم؟

 زمانی را به خودمان اختصاص دهیم و با خود خلوت کنیم به اندیشه ها و رفتارمان  فکر کنیم و بدانیم که چه مسیری را می خواهیم دنبال کنیم یعنی به درک معنایی که زندگی برایم دارد برسیم.   فکر کنیم چه چیزی  را دوست داریم و چه می خواهیم.

مثلن من دوست دارم نویسنده شوم

حالا چاچوب نویسنده شدن

  1. من باید شخصیتی متعهد برای نوشتن مداوم و پیوسته داشته باشم و از این کار لذت ببرم.
  2. من باید کتاب بخوانم. نه هر کتابی، کتابی که من را آماده نویسنده شدن می کند
  3. وقت گذراندن با آدمهای هم فکر خودم و تشکیل گروهایی در این زمینه
  4. من باید روزانه نویسی داشته باشم.
  5. من باید تنی سالم داشته باشم تا ذهنی پویا داشته باشم.
  6. من برای تن سالم باید ورزش کنم

حالا برای رفتارهای که دوست داریم یا شخصیتی که می خواهیم داشته باشیم نیز می توانیم اصولی تعیین کنیم و به همین ترتیب یک چاچوبی برای زندگیمان تعریف کنیم. و به ان متعهد باشیم. این موضوع باعث ثبات شخصیت ما می شود. و کسی نمی تواند  افکار خودش را به ما تحمیل کند.

از همه مهمتر ما یک معیار برای سنجیدن اعمالمان داریم اگر ان  کار یا حرکت مطابق اصولمان بود درست است و انجام می دهیم و اگر نبود پس نادرست است  و انجام نمی دهیم.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *