چه مربی هایی  را بعنوان الگو در زندگی خود انتخاب می کنیم؟

همیشه فکر می کردم اولین و تنها مربی های من مادر، پدر و معلمانی است که توی مدرسه داشتم و تقریبن توی انتخاب هیچ کدام دخالتی نداشتم.

و کشتی هدایت من و همه به دست دیگران است که حرکت می کند. بماند، خدا را ناخدای این کشتی می دیدم که مرا در یک جبر ناخواسته قرار داده است.

و این همه تفاوت نتایج را در همین انتخاب ناعادلانه می دیدم. اینکه چرا من در این کشور، این خانواده، این محله، این شهر و این فرهنگ  دنیا آمده ام؟

 می شنیدم که قدرت اختیار به من داده شده است. با خودم می گفتم: چگونه به من با این جبر ناخواسته  قدرت اختیار داده شده است؟ من با این جبر روزگار چطور می خواهم راه متفاوتی را طی کنم؟

توی یک مصاحبه تلویزیونی دختری بیست و چند ساله ایرانی  را دیدم که بازیگر مطرح پوکر بود مصاحبگر ازش پرسید تو چطوری این فنون را یاد گرفتی و توی این بازی مهارت کسب کردی حرف جالبی زد که کاملن معادلات ذهنی من را بهم زد و مرا به فکر فرو برد.

گفت: ما بعد از این که کمی مهارت عمومی خودآموخته و خود آموز یادمی گیریم با الگو کردن آدمهای اطرافمان، از آدمهایی که حرفه ای شدند انتخاب می کنیم و از آنها تقاضای مربی شدن، می کنیم وبا آنها به توافق می رسیم  که مربی ما شوند و شرایط انتخابهای ما کاملن خصوصی است.

گفتم یعنی ما خودمان هم می توانیم شرایط زندگیمان را در دست بگیریم. ونتیجه عملکرد ما از انتخاب افرادی که به عنوان مربی در زندگی انتخاب می کنیم نشات می گیرد می گویی چطوری؟

انتخاب آزادانه

این طور که ما از همان کودکی تصمیم می گیریم  یعنی در اصل انتخاب آزادانه داریم که مادر، پدر، معلمان یا هر کس دیگر را مربی و الگوی خودمان قرار بدهیم یا نه. بالاتر از آن آیا کلام خدارا الگو مان می خواهیم یا نه!؟

در یک خانواده می بینیم بعضی بچها از پدر مادرها حرف شنوی دارند و از دستورات آنها پیروی می کنند، بعضی نه.

پس اصل موضوع انتخاب ما به عنوان یک فرد آزاد، این است برای هر قدمی که در زندگی برمی داریم داریم از کی یا چی الگو می گیریم. و چه کسانی را مربی خود در هر زمینه ای قرار می دهیم.

این تصمیمات ماست که از ما این انسانی که هستیم را می سازد. کاملن با اختیار و اراده و آزادانه انجام می شود.

این انتخابها باعث عملکردها و ظاهر شدن این نتایج در زندگیمان هستند.

یعنی در چه زمینه ای چه مربی برای خودت داری و می خواهی حرفهایش را بشنوی و براساس اون عمل کنی.  برای همین در یک خانواده با یک نوع تربیت، یک نوع سطح فرهنگی، یک نوع محیط خانوادگی، ویک پدر و مادر، این همه بچها متفاوت عمل می کنند چون ذاتن آنها تصمیم می گیرند چقدرالگوپذیری داشته باشند.

پس حالا خیلی بهتر اهمیت مربیان و الگوهای که در زندگی انتخاب کرده ام و براساس رفتار و عملکرد آنها عملکردی داشتم را درک می کنم.

الگوهای خوب

پس گام اول در معرض الگوهای خوب بودن است ولی گام مهمتر انتخابهای خودخواسته ما ست.

 عامل مهم، داشتن و گرفتن و پیروی کردن در هر کاری از الگو است گرفتن الگودر هر کاری سخت است. اینکه تجربه ای را کسب نکرده ایم بخواهیم آن را لمس کنیم درکش برای ما دشوار است ما تا خودمان چیزی رابا گوشت پوست و استخوان خود درک نکنیم نمی فهمیم درست است یا نه، حتمن سرمان باید به سنگ بخورد.

گاهن ما برای یادگرفتن چیزی به صورت تجربی و خود آموخته زمان و انرژی گزافی را باید بپردازیم. و در آخر ممکن است نتایج دلخواه را نیز بدست نیاوریم.

پس سعی کنیم در هر زمینه ای که می خواهیم رشد خوبی داشته باشیم مربی و الگوی مناسبی را بگیریم. این مربیان می توانند زنده باشند یا مرده، می توان از آثار و تجربیاتی که به شکلهای مختلف از آنها مانده استفاده کرد.

مثل: کتابها، فیلمها، ویدیوهای آموزشی، پادکست ها، رادیو، تلویزیون،شبکه های اجتماعی و ملاقات حضوری. الگوهای مناسب را پیدا کنیم و مسیر را به بهترین شیوه برویم. و از این کار لذت ببریم.

انتخاب یک الگو در هر زمینه ای می تواند مسیر کاملن متفاوتی را در هدایت ما به سمت خواسته هایمان ایجاد کند. و این می تواند  ما را از خواسته هایمان دور یا نزدیک کند.

لیست خواسته ها

 همین امروز خواسته ها و اهدافت را لیست کن و به خودت و افکارت نگاه کن ببین به کجا می خواهی برسی؟ حالا بگرد و آدمهای مناسب اهدافت را پیدا کن و الگوپزیری را شروع کن. اینقدر این کار را ادامه بده تا خودت تبدیل به یک الگو شوی و همان طور که می توانی الگوهای زیادی در زمینه های مختلفی داشته باشی. می توانی در کارهای متفاوتی الگوی مناسبی باشی.

و هر چقد در یک هدف ریزتر و عمیقتر شوی و بهتر یادبگیری می توانی الگوی بهتری در آن شوی.

در این لیست اولویت بندی کن که چه کاری را در چه زمانی و با چه کسی و چگونه اجرا کنی؟