زهره نبی زاده

خودشناسی

مجسمه

سوالات

چگونه به پیشرفت در خودشناسی خودم کمک کنم؟

آیا من بهترین نسخه ی خودم را به جهان عرضه می کنم؟

 همان طوری که دنیا از من انتظار دارد، هستم؟

 واقعن تمام تلاشم را برای داشتن یک زندگی خوب کرده ام؟

 همیشه زرنگ بوده ام؟ یا بعضی اوقات خواستم تنبل باشم؟

 مسیر درست را درک کرده ام؟

 قدرت تجزیه و تحلیل خوبی در وجود خودم برای درک شرایط داشته ام؟

 دلایل انجام هر کاری را در خودم خو ب موشکافی کرده ام؟ به خودم چه امتیازی می دهم؟

توانایی تشخیص اصل از فرع، زندگیم را خوب درک کرده ام؟

 اهمیت اینکه من چه کسی هستم و چکاری را دوست دارم انجام دهم ؟ و چه رد پایی از خودم در این دنیا، به یادگار می گزارم؟را جواب داده ام؟

 از افکار پس ذهنم اگاهی کامل دارم؟ که چرا این افکار افکار غالب و روزمره من هستند؟

 استدلالهایم در مورد شیوه و نحوه ی زندگیم درست است؟

 به درستی مسیرم، ایمان کافی برای به ثمر رسیدن دارم؟

 به اندازه ی کافی هر قدمی که برمی دارم برایم روشن است؟

 دید کافی دارم؟ و موانع را براحتی از سر راهم برمی دارم؟

 برای شناخت بهتر مسیر اهدافم کاری انجام داده ام؟

 مهارتهای لازم برای برداشتن هر قدم در مسیرم را به درستی و خوب یاد می گیرم؟

 به شناخت روحیه و روان و افکارم واقف هستم؟

 برای درک بهتر مسیر، خودم را با چالشها محک می زنم؟

 به اندازه ی کافی عملگرا هستم؟ یا همه چیز فقط در دور باطل تئوری های ناشدنی تصور می شوند.

جواب کدام یک از این سوالات را بصورت واضح، دقیق، منطقی، طبیعی و روشن می توانم بدهم؟

پاسخ

درک این پاسخها من را به ورای از درون خودم می رساند که شاید دست نایافتنی باشد اما این سوالات  قطعن جوابهای واضح و روشن و قابل لمسی دارند که درک الان انها برایم دست نایافتنی است چون قدم اول این دالان خودشناسی را برداشته ام و این فقط یک شعاع دید محدودی به من می دهد که با نزدیک شدن به تاریکی این مسیر، می توانم چراغ بعدی را روشن کنم. نکته ی  جالب قضیه این است که انتهایی برای این مسیر نیست!

نکته ی بعدی این است که جواب سوالات بصورت واضح و روشن در خود سوال نسخه پیچی شده است! تامل برانگیز است!

هر کس به فراخور درکش می تواند جواب واضح و روشنی بدهد

مهمترین مسئله این است که ما باید سوالی طرح کنیم تا جوابی برای آن پیدا کنیم؟

مشکلات از آنجا شروع می شود که ما سالها زندگی  می کنیم و هیچ سوالی از خودمان نمی پرسیم.

هیچ چرایی ذهنمان را درگیر نمی کند چرا من این کار را انجام داد؟ یا چرا اینجا یا آنجا هستم؟ چرا…؟ چرا…؟

دنیا می اییم رشد می کنیم بالغ می شویم درس می خوانیم کار یا شغلی داریم

ازدواج می کنیم شاید بچه دار شویم میانسال می شویم پیر می شویم و میمیریم تمام شد.

بدون ایجاد سوالی و دریافت پاسخی!

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *