زهره نبی زاده

آموزش کاراتر و بهتر

آموزش

راهکارهای موثر و بنیادی برای آموزش بهترآموزش بهتر

همه ی ما به این نتیجه رسیدیم که آموزشها در مورد یادگیری نا کافی و ناکارآمد هستند چون خودمان و فرزندان ما، با این نوع یادگیری ارتباط خوبی برقرار نکرده ایم. بچه ها شوق چندانی برای این نوع آموزش ندارند. حتی ما (بزرگسالان) با این که می دانم آموزش و یادگیری چه اهمیتی در زندگی ما دارد بازهم در حال طفره رفتن از یادگیری هستیم و سعی می کنیم آن را به بعدن موکول کنیم. چرا؟ چون از این موضوع لذت نمی بریم. مشکل بعدی این نوع آموزش در قسمت یادآوری دوباره چیزهایی که یاد گرفته ایم است.

ما می دانیم این همه زمان، وقت، انرژی، افراد و سرمایه خرج می شود اما آن کارایی که باید داشته باشد ندارد. این سیستم منسوخ شده چندین ساله، جوابگوی ذهن باهوش و بروز شده ی فرزندانمان نیست. تکنولوژی رشد کرده است اما سیستم آموزشی رشد چندانی نکرده است. برای همین ما در همه مقاطع تحصیلی دچار مشکلات فراوان شده ایم.

این بیماری همه گیر چندساله و کلاسهای مجازی نشان داد که این سیستم چقدر در بحث آموزش و یادگیری نا کارآمد است اولیای عزیز بار سنگین آموزش به فرزندان  که هیچ آموزشی و تبحری در ان نداشتند را بر دوش گرفتند و دچار مشکلات بسیاری بودند و بچه ها چیزی یاد نگرفتند. این موضوع جامعه را در آینده ای نه چندان دور دچار مشکلات عدیده ای می کند. و باید فکری اساسی برای آن کنیم.

با اینکه بچه های ما از هوش اجتماعی بسیار بالای برخوردار هستند اما در کار آموزش و یادگیری دروس مدرسه بسیار عقبتر از نسل پیشین (ما) هستند  این را می تواند کاملن آماری از طریق آموزش و پرورش درآورد و چیزی پیدا و مبرهن است.

من هم به عنوان مادر در مورد این نوع آموزش و یادگیری به فرزندانم عاجز بودم. و دنبال راهکارهای بهتری بودم من همیشه به این فکر می کنم چطور می شود کارها را بهتر و کاراتر انجام داد. علاقه دارم که این موضوع بصورت ریشه ای حل شود چرا ما در بحث آموزش این همه مشکل داریم و نمی توانیم آموزشی را در دستور کارمان داشته باشیم که قدرت یادگیری ما را چندین برابر کند. چرا ما چیزی را که یاد می گیریم زود فراموش می کنیم؟ و در بخاطر آوردن آن دچار مشکل هستیم؟ چه راهکارهای می تواند گزینه بهتری برای آموزش کاراتر باشد؟

همه ما می دانیم آموزش و یادگیری در قسمتی از ذهنمان جا می گیرد (حافظه بلند مدت) و ما آنها را در ذهن داریم فقط  در بازیابی این اطلاعات مشکل داریم ما در قسمت یادگیری کارهایی انجام داده ایم ولی در قسمت بازیابی اطلاعت یادگیری شده چکار کرده ایم؟ من به عنوان یک آموزش دهنده تنها شیوه ای که بلند هستم مجبور کردن فرزندم و خودم به بارها بارها خواندن، نوشتن و تمرین بیشتر است و این کار در عصری که همه چیز به سرعت در دسترس ما و فرزندان قرار می گیرد کاری  زمانبر است که هر کسی آن را انجام نمی دهد و باعث افت شدید تحصیلی شده است.

در بحث آموزش افرادی، قدمهایی در دوران ابتدایی برداشته اند مثل آموزشهای که بصری و شادی آفرین هستند و این شیوه توانسته مهارت یادآوری را راحتتر کند. یادگیری از طریق نقاشی، کار دستی یا بازی کردن در فضای آموزش خوب است اما برای اجرایی کردن آنها به وسایل و تجهیزات و مکانی برای انجام احتیاج است در ضمن آنها تا یک دوره ی کوتاه، ابتدایی، شخص را همراهی می کنند و بعد از آن و با بزرگ شدن و زیاد شدن حجم آموزش، قدرت و کارایی خودش را از دست می دهد.

ما باید فکر کنیم آموزش را به چه سمتی سوق دهیم که هم دسترسی بهتر هم به وسایل خاصی احتیاج نداشته باشد هم بشود در هر زمان و مکانی چه تک نفره چه دست جمعی از آن بهره ببریم. هم سریع، هم شیرین و لذت بخش باشد و جذابیتش از شیوه های خشک قدیمی بیشتر باشد. در همه ی مقاطع تحصیلی قابل استفاده باشد از همه مهمتر قدرت خلاقیت و اندیشه را رشد دهد.

شما چه پیشنهادی دارید؟ به چه چیزهایی می توانید فکر کنید آیا به حل این مشکل فکر کرده اید چه راه حلی ارائه می دهید؟

بیشتر افراد از خواندن چه نوع کتابهایی لذت می برند از همه مهمتر آنکه می تواند آن را بیاد آورند، می توانند در مورد خواندن آن کتاب نظر بدهند؛ و چه چیزهایی از خواندن آن کتاب را دوست داشتند؟ یا افراد چه چیزهای را در زندگیشان بعد از سالها به یاد می آورند؟ همین خود شما الان اگر بگویند یک کتاب را که خواندی تعریف کن چه کتابی را تعریف می کنی؟ کتابهای آموزش ریاضی، فلسفه، منطق، فیزیک یا شیمی!

چرا شما آن کتاب داستان هیجان انگیزی که چند وقت پیش خواندید و داستانش شما رو مجذوب خودش کرده بود را با ریزترین اتفاقاتش به یاد می آورید؟! راستی چرا خیلی از صحنه های فیلمهای که گوش کردیم را بیاد می آوریم؟ یا چرا داستانهای که بزرگترها به ما گفته اند را با جزئیات به یاد می آوریم؟کتاب داستان

چون مغز ما از داستان خواندن  لذت می برد و شروع به تداعی  صحنه سازی های لذت بخش می کند چون احساسات و هورمون آدرنالین (هیجان) مغزمان را افزایش می دهد چون هورمونهای دوپامین، اکسی توسین، سروتونین(شادی و نشاط) مغزمان را فعال می کند و این احساس لذت بخش تا مدتها در خاطر ما ماندگار می شود و هر زمان اسم آن کتاب یا فیلم را بیاد می آوریم تمام صحنه هایی که در مغزمان است سریع بازیابی و تداعی می شود.

این است قدرت داستان گویی از زمان بوجود آمدن ما در این کره ی خاکی شروع شده است. زمانی که ما آدم ها روی دیوار غارها توانستیم  نقاشی کنیم شروع به روایت داستانهایی از خودمان و زندگی خود کرده ایم. داستان گویی همیشه و همه جا با کمترین امکانات در دسترس بوده و خیلی از داستانها سینه به سینه نقل شده و افسانه ها ساخته شده حتی مکتوب هم نشده است.

این قدرت داستان گویی و داستان شنیدن و به یاد آوردن آن، ذهنمان را خلاق و خلاقتر کرده قدیمی ترین نوشته ها روایت داستانهای امپراطوریهاست. که پادشاه ش کیست و چگونه زندگی می کند و چه می خواهد. چه کرد. کجاها را فتح کرد. دشمنان و دوستانش چه کسانی بوده اند.

اگر از نسل بی سواد چندین سال پیش بپرسی چه چیزی را از گذشته بیاد دارد خاطرات داستانهای شیرین و فرهاد و نقل روایات داستانهای عاشقانه ای که دور هم تعریف می کردند را به خاطر می آورند.

چرا ما از این قدرت داستان گوی و تعریف روایات در قسمت آموزش بهره نمی گیریم و روی آن کار نمی کنیم تا آن را بسط و گسترش دهیم؟ شاید راه کمی سخت به نظر برسد و نامعلوم اما این کار شدنی است!  ما می توانیم بهره ی بسیار بالای از این کار ببریم، می توانیم قدرت یادگیری و یادآوری را چندین برابر کنیم هم نیروی شوق و علاقه را در فرزندانمان بیشتر کنیم هم روح ادبیات و فرهنگ را رشد دهیم و هم به سمت جامعه ای مقبولتر و شادتر هدایت شویم اگر همه ی ما، تعلیم دهندگان، والدین و آموزش و پرورش در یک خط قرار بگیریم مصلمن خیلی زودتر به این مقصود می رسیم. و شروع این رویداد خیر و مبارک مطمئنن باعث روحیه ی شاد و جذاب در آموزش و یادگیری فرزندانمان می شود و این تاثیر مستقیمی در آرامش خانوادگی ما خواهد داشت.

ما می توانیم بسته های آموزشی را در قالب داستان ارائه کنیم و همین طور بخشی از فراگیری این آموزش را در همین قالب قصه و داستان روایی از خود دانش آموز بخواهیم ما از روحیه همکاری طلب در بحث آموزش را به بچه ها  می سپاریم که قدرت تخیل بسیار بالای دارند. این نتایج حتمن همه را شگفت زده خواهد کرد. ما باید از نیروی خدادادی بچه ها و این هوش قرنمان استفاده بهینه کنیم و آن را به بهترین سمت و سو سوق دهیم.

وقتی بچه ها در این امر مشارکت می کنند دیگر جایی برای دغدغه های ناکارآمد، که ذهن آنها را برای یادگیری مختل می کند نمی ماند. مثل گشتنهای افراطی در فضای مجازی و استفاده از گوشی برای بازیهای طولانی مدت.

آنها دیگر مثل مجسمه روبروی معلم خود نمی نشیند و درصد کمی از آموزش را بفهمند یا نفهمند و معلم بارها و بارها تکرار کند. کلافه، عصبی و دلخور از تدریسش باشد. وقتی معلم کلاس و اولیا رابطه تعاملی با بچه ها داشته باشند و بچه ها خودشان رغبت و میل برای یادگیری و فهمیدن داشته باشند راندمان سواد آموزی و یادگیری  بالا خواهد رفت.  و ما بچه هایی باهوش، که از تمام قدرت ذهنشان استفاده می کنند خواهیم داشت. استعدادهایی  که در کودکی شکوفا خواهد شد و هدفهای مشخص به زندگی فرد می دهد و می تواند برنامه ریزی درستی را از اول زندگی تا آخر عمر داشته باشد.

او هرگز در نخواهد ماند چون می تواند برای استعداد و کار مورد علاقه اش داستانهای دوست داشتنی و خواستنی تعریف کند او می تواند تصور کند که در آینده چه می خواهد و چگونه به اهدافش باید برسد او با ساختن داستانها و شخصیتها، به خودش و شخصی که دوست دارد باشد می رسد و شناخت کافی از خودش پیدا می کند او به خود باوری و خودشکوفایی می رسد او راه رسیدن به اهدافش را درک می کند او زندگی هدفمند و پویایی را دنبال می کند. من به این مسیر مطمئنم. بهترین مسیر، مسیر درستکاری و صلح با خود است.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *