زهره نبی زاده

یادگیری

یادگیری

یادگیری

آموزش

برای یادگیری بهتر و عمیق تر هر مهارتی باید چکار کنیم؟  چگونه یاد بگیریم که  در حافظه بلند مدت قرار گیرد؟ چه شیوه های برای یادگیری در اختیار داریم؟  بهترین شیوه ی یادگیری کدام است؟ یادگیری از کدام طریق وارد ذهن ما می شود؟ برای کنترل آن کاری می توانیم بکنیم؟

یادگیری مبحثی بسیار آسان و پیچیده است. آسان،چون  در زندگی همیشه در حال اتفاق افتادن است. پیچیده، چون برای هر شخص متفاوت است و گونه ای منحصر به فرد. هر شخص روش مخصوص خودش برای یادگیری بهتر را دارد.

ما فرایند یادگیری را از طرق محدودی (حواس پنجگانه + حس پنهان) کسب می کنیم. پس می توان قالبهای مشخصی برای یادگیری ارایه داد و با تمرکز روی روشی که برای هر فرد بهتر عمل می کند قدرت یادگیری را افزایش و بهینه تر کرد. تا مهارت آموخته شده در فرد یادگیرنده باعث خلاقیت بیشتر شود.

شما در مورد یادگیری چه می دانید؟ یا آن را چگونه توضیح می دهید؟

یادگیری فرایندی است وقتی ما پا به این دنیا می گذاریم شروع می شود.  بعضی مهارتهای رشد را ما از بدو تولد بصورت خود آموخته یاد داریم. و بعضی مهارتها را در طی فرایند رشد یاد می گیریم. مثلن همه از همان بدو تولد می دانیم چگونه شیر مادر را از سینه اش بخوریم. و این خودش جای بسی شگفتی است؛ دانشمندان  بعد از سالها تحقیق روی همین مورد، هنوز نتوانستند درک درستی از این فرایند خود آموخته داشته باشند.

اما بحث ما بیشتر کمک به یادگیری مهارتهای دلخواه،  طی فرایند رشد است.

یادگیری از چند طریق در انسان روی می دهد؟

یادگیری از طریق حواس پنجگانه که به قدرت خداوند در وجود ما به ودیعه گذاشته شده است دریافت می شود.

  1. از طریق چشم، بینایی
  2. از طریق گوش،شنوایی
  3. از طریق لمس با دست، پا و پوست بدن، لامسه
  4. از طریق بینی، بویایی
  5. از طریق زبان، چشایی
  6. از طریق دریافت درونی، احساس پنهان

واین 6)  جز حواس مستقیم ما نیست.  احساسی درونی که منبع درک آن مشخص نیست  مثل درک غم، شادی، ترس، هیجان…این احساسات از مرکزی مستقیم تر در مغز یا قلب دریافت می شوند و بر انسان چگونگی این رویداد پوشیده است. این هم جز شگفتی های آفرینش انسان است و یکی از دلایل تمایزش با بقیه موجودات می باشد.

هر کدام از این حواس نقش بسزایی در یادگیری، و ماندگاری آموزش یک مهارت  در ذهن ما دارند. ما از لحظه دنیا آمدن شروع به رشد و یادگیری می کنیم و تا لحظه مرگ، این حواس فعال هستند. یک یا چند تا از آنها همیشه در حال یادگیری و دریافت اطلاعات از محیط اطراف است زمانی که هیچ کدام آنها فعال نباشند و قدرت یادگیری ما از بین برود مرگ ما حتمی است.

برای یادگیری یک مهارت اگر چندین حواس را با هم فعال کنیم قدرت یادگیری چند برابر می شود و در مدت زمان بسیاری کوتاهتری فرایند یادگیری عمیق تر شکل می گیرد.

برای درک  بهتر ما می خواهیم دسته بندی این حواس و چگونگی کارکرد هر حس در یادگیری بهتر را مورد تحقیق قرار دهیم.

چشم

چشم

  • اولین مورد بینایی و قدرت بصری سازی است. اگر ما چشمانی بینا و قوی برخوردار باشیم و این حس ما، تا آخر عمر همراه ما باشد بهترین همنشین را در بحث یادگیری داریم.

دو تا چشم که شاید یک صدم فیزیک بدن ما را تشکیل می دهند. این تصاویری که روی پرده ی ذهن ما ساخته می شود و می توانیم آنها را ببینیم نعمت بسیار بزرگی است. تصاویری که در روی شبکیه چشم تشکیل می شود و پیام دیدن آن توسط عصبهای بینایی به مغز می رسند. برای همین در بالاترین جایگاه و نزدیکترین حس به مغز است (این هوشمندی خداوند که بواسطه عملکرد هر کدام از این حواس، جایگاه آنها به مغز فرق دارد.) تا تصاویر سریعتر در میلیاردم ثانیه به مغز رسیده و پردازش می شود؛ و این بینهایت تصویر و رنگ از هم بازخوانی و تشخیص داده می شود.این عملکرد خیلی سریع رخ می دهد، و ما هیچ درکی از این سرعت نداریم.

اگر تصاویر همراه با دقت ما باشد در ذهن ما نقشی به یادگار می گذارد. مثل وقتی از یک مسیر جدید عبور می کنیم و می خواهیم این مسیر در ذهن ما باقی بماند به نشانها، تابلوها و اسامی خیابانها دقت می کنیم تا دفعه بعد به خاطر یادگیری درست خیلی راحت تر از ان مسیر عبور کنیم.

یکی از مهمترین حواس بینایی می باشد. و قدرت یادگیری حواس دیگر را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد. توجه به فیلمهای صامت که ساخته شد و سالهای سال با نقش آفرینی افراد زیادی، در ذهنها جا گرفته است. باعث افزایش قدرت یادگیری ما می شود و به راحتی آنها را به یاد می اوریم  آن تصویر روی ذهن ما حک می شوند.

اگر قدرت بینایی با احساسات درونی همراه شود، باعث افزایش قدرت یادگیری می شود مثل فیلمهای چارلی چاپلین که فقط با تصویر چگونه باعث خنده افراد می شدند و از این طریق  چیزها به مردم آموخت.(دو حس 1و6)

 گوش

قدرت شنوایی

  • حس شنوایی و بویایی با کمی تفاوت تقریبا از لحاظ نزدیکی به مغز در یک جایگاه قرار دارند. اما شنوایی در جایگاه دوم و بویایی را سوم قرار می دهیم.

کارایی آنها به شدت با همدیگر متفاوت است ولی هر دوی آنها با حس بینایی قدرت یادگیری را چندین برابر افزایش می دهند مثل زمانی که ما یک فیلم آموزشی را می بینیم گوش هم  بدهیم با استفاده از این شنیدن هوش ما چندین برابر بهتر عمل می کند.

از طریق شنوایی و آواهای که می شنویم می توانیم از قدرت احساسات پنهان استفاده کنیم.و قدرت دقت ما با شنیدن آواها بیشتر می شود بطور مثال وقتی به یک ویس بدون تصویر گوش می دهیم و قصه ای که می شنویم براحتی می توانیم از احساسات درونی ان مثل غم و شادی  بهره بگیریم.

شاید راحتترین نوع تحریک احساسات است و تو می توانی بیشتر احساسات را با شنیدن دریافت کنی با حسی که به صدا می دهی و کاملا در طرف مقابل درک می شود. حالا اگر با صدایی که آمیخته به احساسات پنهانی است تصویری نیز همراه باشد مثل فیلمهای، کمدی، شاد یا غم انگیز تاثیر بسیار زیادی در یادگیری و ماندگاری آن دارد.

اگر ما بتوانیم از این روشها برای یادگیری مهارتها استفاده کنیم قدمی بزرگ را در بحث آموزش برداشته ایم می توانیم با استفاده از قدرت خلاقیت خود  شیوه های جدیدی را کشف کنیم. هر چقدر درگیر کردن  حواس پنهان بیشتر باشد یادگیری قلاب بهتری به ذهن و ماندگاری پیدا می کند.

بینی

بویایی

  • حس بویایی حسی بسیار قوی و درگیری ذهن بسیار بالا است بخصوص اگر همراه با تصویر و شنوایی باشد اما محدودیت های زیادی دارد فقط حضوری انجام می شود یعنی محدودیت مکانی دارد ما در مکان خاصی مثل آشپزخانه حین آشپزی کردن می توانیم از قدرت بویایی برای یادگیری استفاده کنیم و شاید برای یادگیری مشاغل و مهارتهایی مثل آشپزی یکی از مهمترین حواس یادگیری می باشد.

دایره ی یادگیری آن محدودیتهای خاصی دارد، بوها خاطرات زیادی را در ذهن ما حک می کنند طبیعت پر از بو های مختلف است و هر چیزی آمیخته به بوی خاصی است که حضور در ان مکان الزامی است. مثلن انواع گلها یا درختان یا جانوران و عطرهای که از  گلها گرفته می شوند. یا بوی انواع غذاها یا ادویه ها و غیره…….اما در بحث عمومی آموزش و یادگیری مهارتها جایگاه چندانی ندارد یعنی دایره ای محدودی از مهارتها را شامل می شود.

زبان

چشایی

  • حس چشایی که با زبان حس می شود و بیشتر با حس بویایی همراه می شود برای یادگیری مهارت آشپزی و صنعت خوراک استفاده می شود بر اساس مزه ای که چشیده ایم خاطره ای در ذهن ما به یادگار می گذارد و بر این اساس می تواند به یادگیری ذهن از مکان یا کاری مشوق ما باشد.

دنیای ما بدون چشایی، دنیای بی مزه ای است و خوراک، شاید اولین غیر مستقیمی است که در بحث یادگیری است اگر ما در زمان یادگیری از خوراکی لذت بخش استفاده کرده باشیم می توانیم با رجوع به آن از یادگیری بهره بگیریم.

اما زبان کاربردی مخصوص خود در یادگیری دارد چون ما در بحث آموزش و تحقیق بیشترین استفاده را از خواندن (کتابها و مقالات) که عضو اصلی ان زبان است می کنیم.

پوست

لامسه

  • حس لامسه دورترین حس به مغز که با دست، پا یا بدن ما رخ می دهد در کل با پوست ما در ارتباط است و بخش بزرگی از سیستم بدنی ما را در بر می گیرد ما با لمس اشیا به زبری، نرمی، روانی، مایع و جامد بودن آنها پی می بریم. سیستم عصبی که از سرتاسر پوست پیامهای عصبی را به مغز می رساند و ما آستانه خطر و درد را بهتر درک کنیم.

البته که قدرت احساسات پنهان هم بسیار دخیل هستند تا ما درک بهتری از لامسه داشته باشیم. لامسه تکمیل کننده ی حسهای بسیاری است. مثلن دیدن آتش و لمس آن باعث سوختگی می شود و ما یاد می گیریم این کار را انجام ندهیم. احساس درد را از طریق پوست به خوبی حس می کنیم. در بسیاری از کارها از دستان خود استفاده می کنیم و غیر مستقیم در بحث یادگیری ما نقش بسزایی دارد.

ما سفتی این صفحه کلید را برای نوشتن حس می کنیم ما از دستها بعنوان عضوی فیزیکی که قدرت لمس کردن را دارد زیاد استفاده می کنیم.و اگر این حس در دستان نباشد ما بخش بزرگی از فرایند یادگیری را از دست می دهیم.

حس پنهان

احساسات

  • احساسات پنهان مثل غم، شادی، هیجان، ترس، آرامش، عشق……اینها از منبعی به ما داده می شود که دیده نمی شود و حضور فیزیکی در بدن ما ندارند و نمی دانیم واقعن چه اتفاقی می افتد و چطوری ما این حسها را درک می کنیم.

اما خیلی خیلی قویتر از بقیه حواس هستند مثلن وقتی غمگین هستیم تمام حواس پنجگانه ی ما یا در سکوت است یا در پیشبرد درک این غم است ما از چشمان خود اشک می ریزیم و غممان نمود بیرونی پیدا می کند.

فایده استفاده از این احساسات در قدرت یادگیری بسیار است بازم برمی گردد به خلاقیت ما که چگونه بتوانیم از این قدرت برای یادگیری استفاده کنیم. وقتی فیلمی ساخته می شود معمولا هدفی از آموزش و یادگیری مسئله ای  را به بیننده  دارد.

یادگیری از طریق بینایی و احساسات پنهان بسیار ماندگار تر است. چون این حواس باعث تصویرسازی در ذهن می شوند و تصویر سازی در ذهن به یادگیری ذهن کمک شایانی می کند. مثلن ما وقتی یک صحنه از فیلم را می بینیم و از طریق احساس درگیر آن می شویم آن صحنه از فیلم تا مدتها در ذهن ما هست و ما می توانیم آن را بیاد بیاوریم یعنی یادگیری از این طریق گیرایی بالایی دارد اگر ما بتوانیم مهارتهایی  که می خواهیم یاد بگیریم از این دو حس همراه حس شنوایی استفاده کنیم بهترین کارایی را دارد.

برای استفاده بهتر از این نوع یادگیری می توان مراحلی را اضافه کرد که کمک بسیاری می کند مثلن در فیلم بصری سوال را چاشنی کار کنیم و طرح سوالات ذهن را به استفاده بیشتر از قدرتش ترغیب می کند و این سوال پرسیدن و تقویت قدرت شنوایی تاثیر یادگیری را چندین برابر می کند.

کارگردان و بازیگران یک فیلم، خوب می توانند از این موضوع استفاده کنند سکانسهای فیلمی که هیجان بیشتری داشته، غمگین، شاد یا ترسناک بوده است  سالهای سال در ذهن ما ماندگار شده است.

چند تا از صحنه های فیلمی که بخوبی از احساسات شما استفاده کرده اند را به یاد دارید؟

درگیر شدن احساسات ما خیلی مهم است اگر این درگیری احساسات شدیدتر باشد ماندگاری تصاویر بیشتر خواهد بود. کسب این مهارت و بکارگیری آن باعث پیشرفت بسیاری در قدرت یادگیری می شود.  چند ده است که انسان به این موضوع پی برده است و تمام تلاش خود را برای تاثیرگذاری بیشتر می کند که قدرت یادگیری را بهتر و سریعتر کند. موفقیتهای بی نظیری در این زمینه رخ داده است و هر روز هم بیشتر و بهتر می شود.

حالا هم می توانیم از همین روش  برای یادگیری و آموزش بهتر مهارت استفاده کنیم. و این خلاقیت بسیاری را می طلبد. اینکه چگونه بحث آموزش را جذاب کنیم و بتوانیم از حواس پنجگانه همراه با احساسات پنهان استفاده کنیم. و هر چقدر در این مورد قوی تر شویم احتمال یادگیری عمیقتر، بیشتر است.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *