زهره نبی زاده

نوشتن یادداشت روزانه ۵

نوشتن یادداشت روزانه

امروز ۱۸ بهمن ماه ۱۴۰۲ساعت ۹:۵۸ است

تقویم محتوایی برای نوشتن یادداشت روزانه درست کرده ام تا بصورت منظم  بنویسم و منتشر کنم.  باعث شده که روزهایم معنی خاصی پیدا کند. هر روز برای زندگی کردن هیجان دارم. احساس خاصی، مثل عاشقی را تجربه می کنم. آره عاشق خودم شدم. 

ساعت ۴ از پسرم خواهش کردم مغازه سر کوچه برود و تخمه آفتابگردان بخرد. می خواهیم بازی فوتبال ایران و قطررا تماشا کنیم. فوتبالی نیستم، و هیچ تجربه ای در این مورد ندارم.  اما این هیجان ها را دوست دارم تجربه کنم. حالا چرا تخمه؟ چون مقداری از بار استرسی که می کشیم را به عهده انها قرار بدهم. 

_مامان به خودت مسلط باش چه هیاهویی داری؟! 

_آخه ببین چه توپ هایی گل نمیشن حق این بچه ها برده لیاقتشونه. 

ولی بچه ها باختن. اما من تشویق شان کردم . چون دوست داشتند ببرند و سعی شان را کردند. شاید روزشان نبود، توپ ها ی آنها بارها خط دروازه را لمس کرد و می توانست گل برتری باشد، اما نشد. 

من از این هیجان لذت بردم.

و آدرنالین خونم بالا رفت. و خون بیشتری در رگهای من پمپاژ شد. خدایا بابت این هیجان ها سپاسگزارم. 

امروز روز خوبی بود و من توانستم از نزدیک زندگی خودم را لمس کنم. دخترم توی اینستا پستی از آقای مجتبی شکوری دید و در موردش با من حرف زد. گفت نمی دونم چرا حرف زدن این انسان را دوست دارم؟!

گفتم منم خیلی دوست دارم. شیرین و سلیس و روان حرف می زند. همه چیز را مثل یک داستان شیرین و جذاب روایت می کند. آری چون او از قدرت داستانها و تاثیرشان بر روح انسان آگاه است. روح ما تشنه ی روایات و حکایاتی است که بازگو کننده ی خاطراتش است. 

جهان همیشه و برای همه در حال تکرار است. برای همین ما  همزاد پنداری می کنیم و می توانیم همدیگر را درک کنیم چون داستان های مشابه داریم. 

و هر کس این قدرت را درک کرده، و از آن استفاده کرده، بهترین زندگی را تجربه کرده است. 

 

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *