زهره نبی زاده

یادداشت روزانه

یادداشت

امروز پنج شنبه 27مهرماه 1402ساعت 18:25

از دیشب تصمیم گرفتم در مورد چگونگی گرفتن تصمیماتم بنویسم. چون مجبور شدم تصمیم های زیاد و درستی بگیرم. اما ذهنم اجازه نمی داد که در موردشان بنویسم. بلاخره توانستم مجابش کنم فقط بنویس چیزی ازت کم نمی کند خوشت نیومد منتشرش نکن.

با اجازه ی بزرگترها ذهن بشدت منطقی ام جواب بله را داد هورا الان دارم می نویسم.

مطالب بسیاری را در طول روز هر طور که راحت و ازاد هستم می نویسم. و این آزادی بدون قید و شرط باعث شلختگی در نوشتنم  می شود.  پس باید تصمیم بگیرم که بعضی از آنها را منتشر کنم و در معرض دید قرار دهم. تا قلمم از شلختگی درآید و فضای متفاوت تری را تجربه کنم.

ذهن منطقی

این ذهن منطقی می خواهد مقابله کند و من را از فضای دوست داشتنیم جدا کند به این ایمان اوردم که کنترل کردن ذهن تنها کاری است که باید انجام دهم و همین کار می تواند زندگی مرا دگرگون کند.

می توانم بفهمم که در هر کار و هر جایی که هستم این حفظ حالت موجود، برای ذهن فعال است.  دوست ندارد کار کند و فعالیت خاصی داشته باشد از همه ابزارهایش استفاده می کند.  از دیدن سریالهای آبکی بدم می آید یا وقت گذرانی در شبکه های اجتماعی متنفرهستم. چند بار تصمیم گرفتم که این عادات بد را ترک کنم. و روی کار و پروژهای کاریم تمرکز کنم و کیفیت کارم را بالا ببرم. اما ذهن کاری می کند که ساعتها مزخرترین کار دنیا برام جالبترین کار می شود. و از تمرکز روی کارم بمانم. 

چرا؟ چون ذهنم دوست ندارد تکانی به خودش بدهد و کمی انرژی مصرف کند  سوختش را ذخیره می کند. برای روز مبادا، مبادایی که هرگز سر نمی رسد.

اما کور خوانده من تصمیم گرفته ام که روی تصمیماتم بمانم و الان دارم این کار را انجام می دهم.

دیروز باید تصمیم های مختلف و متعددی در مورد کار و روابطم می گرفتم و تکلیف را بر خودم مشخص می کردم.

 گرفتن تصمیم، کار سختی است. این تمایز افراد مختلف با هم است. ما در شبانه روز با تصمیم های مختلف کوچک و بزرگ، زندگی خود را مدیریت می کنیم از اول صبح این تصمیم ها شروع می شوند، صبح چه ساعتی از رختخواب بلند شوم و تا اخر شب چه ساعتی بخوابم.

تصمیم ها

کارهای روتین و تصمیم های  تکراری که جزی از برنامه خودکار وجودم شده اند براحتی  اجرایشان می کنم. اما گرفتن تصمیم متفاوت در هر روز مثل تصمیم های کاری، تصمیم های مدیریتی، تصمیم های ارتباطی هر کدام برای اجرا شدن همت و اراده من را برای انجام درست، لازم دارند. و اگر تصمیم اشتباهی بگیریم، ممکن است مسیر زندگیم را عوض کنم و از خواسته ی واقعیم دور شوم. در این بین تصمیم های احساسی کنترل نشده، از همه بدتر است و می توانند همه چیز را پیچیده تر کنند.

واقعن کدام درست است و کدام خطا

کدام تصمیم به من کمک می کند کدام نه

اینها چیزهای است که امروز افکارم با آنها درگیر بود.

احساس می کنم جوانی هیجده ساله هستم که تازه در مسیری جدید قدم می گذارد.

 خوشحال هستم  و احساس چهل سالگی می کنم چون به این مسئله واقفم.

 من تا لحظه ای که زنده هستم در حال تصمیم گرفتن هستم.  مهمترین اصل این است که تصمیم هایی بگیرم که ذهنم را وادار به کنشگری و تحرک می کند. چیزی که آن را تحت تاثیر و پویایی قرار می دهد حتمن به نفع من است. حتی اگر اشتباه باشد. بزرگی گفت تصمیم اشتباه بهتر از تصمیم نگرفتن است.

تصمیم گرفتن، قدرت تصمیم گیری درست من را افزایش می دهد و به مرور باعث تقویت این قدرت در من می شود.

این خیلی بهتر از بی تصمیمی و سرگردانی است. و بی تحرکی ذهنی است

پس پیش به سوی قدرت تصمیم گیری محرک.

برای امروزم خوشحالم چون یک تصمیم درست دیگر می گیرم و این یادداشت روزانه و واگویه های ذهنیم را منتشر می کنم.  احساسات  این لحظه ام را قدر می دانم. چون به زندگی من معنا بخشید.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *