زهره نبی زاده

دوره ی جدید من

گل زیبا

از امروزدوره ی جدیدی از زندگی من شروع می شود.

گل زیبا

سفر

نظر شما در مورد سفر کردن چی می تواند باشد؟

من خودم را در بی انتهای نوشتن غرق می کنم. نتیجه اش این است.

یک هفته سفری داشتم. به دل ترسهایم.

همه ی ما می دانیم که سفر کردن باعث پخته شدن افکار ما می شود.

واقعن از سفر کردن درس یاد می گیریم. وقتی خطری را قبول نمی کنیم.

وقتی امنیت به امنیت و جایی که می شناسیم با آدمهایی که می شناسیم سفری در دور تکرار داریم درس زندگی یاد می گیریم!

آیا معادله رو بهم می زنیم آیا مسیر را عوض می کنیم؟

و از همه مهمتر آیا نگاهمان را عوض می کنیم؟

آیا کشوری جدید و آدمهای جدید و زبان جدید را، بدون یار و همراه به تنهایی انتخاب می کنیم؟

برای من این گونه کاری بسیار سخت بود.

ولی دوست داشتم به دل ترسهایم سفر کنم دوست داشتم بدانم آن طرف ترسهایم چه چیزی وجود دارد.

فهمیدم آن طرف ترسهایم هیچ چیزی نیست. وقتی به سمتشان حمله کردم مثل کف روی موج نرسیده به ساحل غیب شدند.

فهمیدم زندگی در هر لحظه مرا به سمت خودش فرا می خواند. او با گشاده دستی تمام می خواهد خوشبختی را به من هدیه کند اما این من هستم که امتناع می کنم. پای تجربه ها می خوابم و ازغار ترسهایم بیرون نمی آیم.

ترسهایم

من هستم. می ترسم که در قایق زمان بنشینم و دنیا رو سیر کنم. با آدمهای جدید روبرو شوم. خودم را بشناسم. جدید فکر کنم. من هستم می ترسم ببینم،فکر کنم، بشناسم.انگار من از خودم می ترسم.

من با شجاعت تمام از این غار خارج می شوم. و سرزمین حرکتهای شجاعانه را فتح می کنم. می دانم این یک مسیر هدایتی از سمت معبودم است.

این مسیر خواستنی همه ی ما انسانهاست. همه ما می خواهیم که خودمان را فتح کنیم. اما دور باطل را انتخاب می کنیم. و عمرگرانمایه را به هدر می دهیم. هر کس زودتر به مدار خودش برگردد ماندگارترین اثر را خلق می کند. و هر چقد دورتر یا نرسید محو و نابود می شود.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *