امروز 7 بهمن ماه 1402 

یک روز عالی پر از کارهای بی نظیر، کوله بار امروزم  از شادی و خوشبختی زنده بودن، سرشار است.  هر روز که می توانم هدیه ی زندگی را دریافت کنم و با نوشتن یادداشت روزانه به آن امتیاز بودن و ثبت شدن می دهم. اگر فردایی در کار نباشد امروز بهترین روزم بوده است.  

من انسان دنیا آمده ام  بابت آن خداوند را سپاسگزارم. این معجزه بزرگ و شگفت انگیزی است. قدرت اراده و خلق زندگیم را دارم. هر لحظه در حال کشف جهان اطرافم هستم. من یک انتخابگر هستم و تعیین کننده ی سرنوشتم.  غریزی دنیا نیامده ام. 

به امروز افتخار می کنم میزبان خوبی بود.

اول صبح روی کدنویسی و طراحی کار کردم . مهارتی که با نوشتن به آن رسیدم و روز به روز بیشتر به آن علاقمند می شوم. شنیدی می گویند خون، خون را می کِشد. من می گویم کار، کار را می کِشد. 

هر قدمی برمی دارم رویدادی تازه است. همه ی روزها تکراری هستند. اما ثانیه هایم مثل هم نیستند. و این خوب است نشان می دهد من در یک کاری دارم خودم را قوی می کنم. من روی یک علاقه بصورت مداوم کار می کنم و هر روز و هرساعت و هر دقیقه و هرثانیه چیز تازه ای کشف می کنم. شاهد رشد خودم هستم. 

این گواهی نشان خوبی است. 

هرگز فکر نمی کردم پسرم تخم مرغ بخورد. اما امروز 8 تا تخم مرغ خورد! کسی که تا چند ماه قبل از تخم مرغ بدش می آمد چطور شد این گونه عاشق تخم مرغ شده است؟ درست حدس زدید. باشگاه می رود. و ماهیچه هایش نیاز شدید به پروتئین دارند. و چیزی که از باشگاه می آید سریع آماده می شود و جلوی چشمانش است همین تخم مرغ است. نوش جانش.

نیازها می تواند باعث تغییر علایق ما شوند. آیا می توانم نیازهایم را خودم تعیین کنم؟ 

بله، اگر جسم و ذهن خودم را بشناسم . می توانم براحتی آن را تغییر دهم. و ذهنم را برای رسیدن به خواسته هایم برنامه ریزی کنم. با دستکاری نیازهایم. 

با انتشار و نوشتن یادداشت روزانه رد پای من در این جهان ثبت شد.