نقش بازخورد سازنده و اثرات آن بر بهبود نویسندگی
به این سر فصل از نویسنده شدن رسیدم «بازخورد گرفتن» به این موضوع چند روزی فکر کردم و نقش آن را در زندگی و بهبود نویسندگی ام به فور یافتم ما همیشه چه خواسته چه ناخواسته در حال بازخورد گرفتن هستیم.
هر کاری که انجام می دهیم منتظریم تا نظر دیگران را بدانیم و از کیفیت کارمان مطمئن شویم. ما انسان ها در حالی که منحصر به فرد هستیم و شخصیت های کاملن مستقلی داریم در جامعه و با جمع زندگی می کنیم و نیاز به هم فکری و هم اندیشی داریم و این باعث گرفتن بازخورد سازنده از آنها می شود. و همین به بهبود نویسندگی و کیفیت زندگی ما کمک شایانی می کند.
روزی از دوستم نازنین که به خانه ام دعوت کرده بودم و حالا یک نویسنده ی موفق در داستان نویسی شده بود خواستم تاثیر «بازخورد گرفتن» از دیگران را در زندگی کاریش را برایم شرح دهد. و با من در این موضوع هم اندیشی داشته باشد و در این مقاله که در مورد اهمیت بازخورد گرفتن و بهبود نویسندگی است کمکم کند.
«من، نازنین، یک روز که در کتابخانه باصفایم نشسته بودم و در حال نوشتن داستانی درباره دنیای ناشناخته و موجودات عجیب و غریب بودم. داستانی که قلبم را پر از هیجان میکرد، اما در عین حال، احساس میکردم که برای کامل شدنش به بازخورد و نظراتی از افراد متخصص نیاز دارم.
یاد روزهای شیرینی افتادم که در یک کارگاه نویسندگی شرکت کرده بودم. آن روزها پر از ایده و خلاقیت بود و همواره از تجربیات دیگران بهره میبردم. بنابراین تصمیم گرفتم دوباره دست به کار شوم و افراد مناسب را پیدا کنم.
نخستین جایی که به یادم آمد، شبکههای اجتماعی بود. با آرامش لپتاپم را باز کرد و وارد دنیای اینترنت شدم. در قسمت جستجو، کلمات «نویسنده» و «متخصص داستاننویسی» را تایپ کردم. چند پروفایل از نویسندگان با تجربه نظرم را جلب کرد. قلبم تندتر زد و با کلی جرأت، پیامی نوشتم و از او خواستم نظرش را درباره داستانم بگوید.
سپس به یاد کارگاه نویسندگیام افتادم. تصمیم گرفتم که دوباره در یک کارگاه جدید ثبتنام کنم. با اشتیاق و هیجان، به کارگاه نویسندگیای ملحق شدم و با چند نویسنده دیگر آشنا شدم. ما دور هم جمع شدیم و تجربیاتمان را به اشتراک گذاشتیم. من با پرسشهای خاصی در مورد شخصیتها و وقایع داستانم، نظرشان را خواستم. این گروه تازه خیلی برایم انگیزهبخش بود.
مدتی بعد، به یاد همایشهای ادبی افتادم. تصمیم گرفتم به کنفرانسهای مربوط به ادبیات داستانی بروم. وقتی به همایشها میرفتم، با نویسندگان و ناشران مختلفی ملاقات میکردم. این فرصتها به من کمک کرد تا افراد متخصصی را پیدا کنم که داستانم را نقد کردند و نکات ارزشمندی را به من آموختند. و باعث بهبود نویسندگی ام شدند.
علاوه بر این، به وبلاگها و پادکستهای نویسندگی که موضوعات مشابه داستانم را پوشش میدادند، سر زدم. آنجا میتوانستم نویسندگان بیشتری پیدا کنم و با نظرخواهی از آنها، از تجربیاتشان بهره ببرم.
با گذشت زمان، توانستم یک شبکهٔ قوی از نویسندگان و متخصصان تشکیل دهم. هر چه بیشتر با این افراد در ارتباط بودم، داستانم قویتر و پختهتر میشد. با دریافت هر بازخورد، داستانم را به سمت جدیدی هدایت میکردم و فرآیند نوشتن برایم جذابتر میشد.
در نهایت، توانستم داستانی خلق کنم که نه تنها خودم را راضی میکرد، بلکه خوانندگانم را نیز مجذوب مینمود. ماجراجویی من در دنیای نویسندگی همچنان ادامه داشت و با هر گام جدید، عشق و شوق بیشتری پیدا میکردم. من، نازنین، با شجاعت و خلاقیت، راه خود را در بهبود نویسندگی پیدا کرده بودم و هر روز از دیروز بیشتر لذت میبردم.
گوش دادن فعال
وقتی که تصمیم گرفتم تا داستانم را به دیگران نشان بدهم و از بازخورد آنها بهره ببرم، فهمیدم که باید با یک رویکرد فعال و مثبت به این فرآیند بپردازم. بنابراین، آماده شدم تا گوش دادن فعال را به بهترین شکل انجام دهم.
نخستین قدم من این بود که فضایی آرام و بدون حواسپرتی فراهم کنم. وقتی نویسندگان دیگر یا دوستانم نظراتشان را میدادند، تلاش میکردم که تمام توجهام را به آنها اختصاص دهم. به خودم یادآوری میکردم که این بازخوردها میتوانند به من کمک کنند تا داستانم را بهبود بخشم، بنابراین هر کلمهای که میشنیدم برایم با ارزش بود.
در لحظهای که افراد شروع به صحبت میکردند، سعی میکردم هیچگونه قضاوتی نکنم. به جای اینکه فوراً به دفاع از کارم بپردازم یا به نظر مخالف آنها واکنش نشان دهم، تنها گوش میدادم و سعی میکردم تمام جزئیات را با دقت ثبت کنم. این کار به من اجازه میداد تا به عمق نظراتشان بروم و بفهمم که واقعاً چه چیزی را میخواهند منتقل کنند.
وقتی به بازخوردشان گوش میدادم، گاهی احساس میکردم که یک نظر به طور کامل با آنچه که تصور میکردم مغایرت دارد. در این مواقع، به جای اینکه ناراحت شوم یا از خودم انتقاد کنم، به خودم یادآوری میکردم که این دیدگاهها میتوانند دیدگاههای جدیدی به من بدهند. با دقت به آنها گوش میدادم و سعی میکردم بفهمم چرا کسی ممکن است به این شکل به داستانم نگاه کند. این کار به من کمک میکرد تا به نوعی فراموش کنم که این نظرها به من مربوط هستند، بلکه به داستانم مربوط میشوند.
پس از هر جلسه بازخورد، کمی وقت میگذاشتم تا همه چیز را پردازش کنم. یادداشتهایی در مورد آنچه که شنیده بودم، مینوشتم و روی آنها فکر میکردم. این تحلیل کمک میکرد تا ابعاد مختلف داستانم را ببینم و از زاویههای جدیدی به آن نگاه کنم. مهمتر از همه، سعی میکردم احساساتم را در این فرآیند کنار بگذارم و به بازخوردها به عنوان فرصتی برای یادگیری و رشد نگاه کنم.
با شکلگیری این رویکرد فعال در زمان دریافت بازخورد، فهمیدم که نویسندگی یک سفر یادگیری همیشگی است. من به عنوان نازنین، هر بار که بازخورد میگرفتم، یک قدم به سوی بهتر شدن نزدیکتر میشدم و این حس اعتماد به نفس و انگیزه را در من تقویت میکرد. درنتیجه، سرانجام نه تنها داستانی بهتر نوشتم، بلکه توانستم با اعتماد به نفس بیشتری به فرایند خلاقیت و بهبود نویسندگی خود ادامه دهم.
کمک گرفتن از ابزار بازخورد
- پذیرش بازخورد
- تحلیل بازخورد
- تمرکز برالگوها
- اجازه به خودم برای تغییر
- تکرار و آزمایش
- تمرکز برپیشرفت
- تعامل با جامعه نویسندگان
برای من، بازخورد یکی از مهمترین ابزارها برای بهبود نویسندگیام محسوب میشود. هرگاه که اثری را مینویسم، انتظار دارم که نظرات دیگران را دریافت کنم و این فرآیند به من کمک میکند تا به نویسنده بهتری تبدیل شوم.
1. پذیرش بازخورد
اولین گام برای من این است که ذهنم را نسبت به بازخورد باز نگه دارم. میدانم که تمام نقدها بهمعنای نقص در کارم نیستند، بلکه میتوانند فرصتی برای یادگیری باشند. وقتی کسی بازخوردی میدهد، سعی میکنم با دقت به آن گوش کنم و آن را جدی بگیرم.
2. تحلیل بازخورد
پس از دریافت بازخورد، من به آن خیلی دقت میکنم. آیا این بازخورد متوجه نقاط قوت و ضعف نوشتهام است؟ چه نکات مشخصی وجود دارد که میتوانم بر اساس آنها کارم را بهبود بخشم؟ من جزئیات را یادداشت میکنم و سعی میکنم از آنها بهعنوان راهنمایی برای بازنویسی استفاده کنم.
3. تمرکز بر الگوها
گاهی اوقات میبینم که برخی از نقاط ضعف من مرتباً در بازخوردها تکرار میشوند. به همین دلیل، روی این موارد تمرکز میکنم و سعی میکنم بفهمم چرا این مشکلات پیش میآید. آیا در توصیف شخصیتها ضعیف هستم؟ آیا دیالوگها طبیعی به نظر نمیرسند؟ با تمرکز بر این موارد، میتوانم بهطور خاص روی بهبود آنها کار کنم.
4. اجازه به خودم برای تغییر
بعد از تحلیل بازخورد، به خودم اجازه میدهم که تغییراتی در متن ایجاد کنم. این پروسه ممکن است شامل تغییر ساختار، بازنویسی دیالوگ یا حتی تغییر شخصیتها باشد. این کار برای من هم چالشبرانگیز و هم هیجانانگیز است، زیرا من به بیان خودم به شکل بهتری نزدیک میشوم.
5. تکرار و آزمایش
پس از اعمال تغییرات، دوباره اثرم را به دیگران نشان میدهم و از آنها میخواهم نظراتشان را ارائه دهند. این چرخه تکرار میشود و با هر بار دریافت بازخورد و اعمال تغییرات، حس میکنم که داستان و صدای خودم را بهتر درک میکنم.
6. تمرکز بر پیشرفت
مهم است که من به یاد داشته باشم که این فرآیند زمانبر است و همیشه نباید انتظار داشته باشم که به یکباره به کمال برسم. بازخورد به من کمک میکند تا نه تنها در نوشتههای فعلیام پیشرفت کنم، بلکه در بهبود نویسندگی آیندهام نیز تأثیرگذار باشد.
7. تعامل با جامعه نویسندگان
سرانجام، من سعی میکنم ارتباطاتم را با دیگر نویسندگان تقویت کنم. جلسههای نقد کتاب، گروههای نویسندگی یا حتی تعامل در فضای مجازی میتوانند به من فرصتهای بیشتری برای دریافت بازخورد فراهم کنند و از تجربیات و نظرات دیگران بهرهبرداری کنم.
بهطور کلی، من یاد گرفتهام که بازخورد نه تنها یک ابزار برای بهبود نویسندگی من است، بلکه یک فرآیند یادگیری بسیار ارزشمند است که به من کمک میکند تا همواره در مسیر خلاقیت و توسعه باقی بمانم.
برای من، بررسی آثار نویسندگان موفق و نحوه دریافت بازخورد آنان به عنوان یک منبع الهام و یادگیری بسیار ارزشمند است. وقتی به تجربیات آنها توجه میکنم، میتوانم از روشها و استراتژیهای آنها در بهبود نویسندگی خودم بهره ببرم.
نکاتی درباره ی روش ها و استراتژی بازخورد
تحلیل آثار نویسندگان مشهور
من شروع میکنم به مطالعه آثار نویسندگانی که موفقیتهای زیادی در حوزه نویسندگی کسب کردهاند. به این ترتیب که آثار آنها را با دقت میخوانم و سعی میکنم بفهمم چه چیزهایی باعث موفقیت آنها شده است. آیا شخصیتها و دیالوگهای آنها چطور به خوبی توسعه یافته است؟ یا آیا داستانها دارای چه ساختاری هستند که مخاطبان را جذب میکنند؟
بررسی روند نوشتن
سپس، من به این نکته توجه میکنم که این نویسندگان چگونه به فرایند نوشتن و ویرایش آثار خود نزدیک میشوند. آیا آنها ابتدا اول پیش نویس خود را مینویسند و سپس بازخورد میگیرند یا اینکه همیشه با دیگران مشورت میکنند؟ من سعی میکنم به یاد داشته باشم که هر نویسنده فرآیند خاص خود را دارد، و این به من کمک میکند تا روشی که بیشتر با من سازگار است را پیدا کنم.
یادگیری از نحوه پذیرش نقد
از جمله مهمترین نکات، نحوه پذیرش بازخورد توسط این نویسندگان است. من متوجه میشوم که بسیاری از آنها بهطور خاص به نظرات منتقدین و خوانندگان احترام میگذارند و از آنها برای بهبود آثار بعدی خود استفاده میکنند. من سعی میکنم این رویکرد را در خودم پرورش دهم و یاد بگیرم که چگونه به نقدها پاسخ دهم و آنها را فرصتی برای رشد و بهبود نویسندگی ام ببینم.
استفاده از گروههای نویسندگان
برخی از نویسندگان موفق در گروههای نویسندگی فعالیت دارند و بهطور منظم آثار یکدیگر را نقد میکنند. این موضوع برای من بسیار الهامبخش است، زیرا میتوانم از تجربیات دیگر نویسندگان بهرهمند شوم، نظرهای مختلف را بشنوم و زبان سبکهای نوشتاری متفاوت را ببینم. هدف من این است که در گروههایی شرکت کنم که همدیگر را پشتیبانی کنیم و به بازخورد دادن و گرفتن بپردازیم.
فهم تأثیر بازخورد
من متوجه میشوم که بازخورد میتواند تأثیر عمیقی بر روی نویسندگی داشته باشد، و برخی از نویسندگان از آن بهعنوان ابزاری برای تحریک خلاقیت و نوآوری استفاده میکنند. به همین دلیل، سعی میکنم همواره به دنبال بازخورد از خوانندگان و دیگر نویسندگان باشم و از آنها در فرآیند نوشتن خود استفاده کنم.
در نظر گرفتن بازخورد و ویرایش آثار
پس از دریافت بازخورد، من به دقت نکات مطرحشده را تجزیه و تحلیل میکنم و تغییرات لازم را در آثار خود اعمال میکنم. من یاد گرفتهام که وقتی بازخورد میگیرم، باید به جا و بهموقع اقدام کنم و آثارم را بهینهسازی کنم. این فرآیند بازنویسی به من فرصتی جدید میدهد تا به ایجاد کیفیت بالاتر در نوشتههایم و بهبود نویسندگی ام بپردازم.
توسعه سبک شخصی
با بررسی آثار نویسندگان موفق و نحوه بازخوردگیری آنها، من به تدریج به ایجاد سبک و صدای منحصر به فرد خود نیز نزدیک میشوم. با یادگیری از روشهای مختلف، من میتوانم از تجربیات آنها برای شکلدهی به روند نوشتن خود و پاسخ به بازخوردها استفاده کنم و در نهایت، به نویسندهای قویتر تبدیل شوم.
نتیجه گیری
بهطور کلی، بررسی روشهای موفقیت نویسندگان و نحوه دریافت بازخورد آنان به من بینشهای عمیقتری در مورد نویسندگی میدهد و راهکارهای جدیدی برای بهبود نویسندگی ام فراهم میکند. این یک فرآیند یادگیری مداوم است و من از هر لحظه آن لذت میبرم.»
من فهمیدم که دوستم نازنین چگونه با استفاده از بازخورد موثر و درست گام به گام به موفقیت رسیده است.
بازخورد گرفتن در نویسندگی یکی از مراحل مهم و حیاتی در فرآیند نوشتن است.
در اینجا چند نکته و روش برای دریافت و استفاده از بازخورد مؤثرکه نازنین از آنها برای بهبود نویسندگی اش استفاده کرده بود بطور خلاصه آورده شده است:
انتخاب افراد مناسب:
سعی کنید از افرادی بازخورد بگیرید که تجربه یا تخصص در نویسندگی دارند. این میتواند شامل نویسندگان دیگر، مربیان یا افرادی باشد که در زمینهای که در آن مینویسید، تخصص دارند.
پرسشهای خاص بپرسید:
به جای اینکه فقط بپرسید “نظر شما چیست؟”، سؤالات خاصتری بپرسید. مانند اینکه:
– آیا شخصیتها به خوبی توسعه یافتهاند؟
– آیا روایت منطقی و جذاب است؟
– آیا دیالوگها طبیعی به نظر میرسند؟
گوش دادن فعال:
به بازخورد گوش دهید و آن را با دقت تحلیل کنید. حتی اگر بازخورد مخالف نظر شما باشد، سعی کنید آن را بپذیرید و بفهمید.
گروههای نویسندگان:
پیوستن به گروههای نوشتاری یا کارگاههای نویسندگی میتواند به شما کمک کند تا از نویسندگان دیگر بازخورد بگیرید و در عین حال، به دیگران نیز کمک کنید.
توجه به الگوها:
اگر چندین نفر از جنبه خاصی از نوشته شما انتقاد کردند، به آن توجه کنید. این نشان میدهد که ممکن است در آن بخش نیاز به بهبود داشته باشید.
استفاده از بازخورد:
بازخورد را به عنوان ابزاری برای بهبود نویسندگی خودتان ببینید. تغییرات مفید و سازندهای را که میتوانید انجام دهید، در نظر بگیرید و سعی کنید آنها را در نوشتههای آینده پیاده کنید.
مطالعه موردی:
آثار نویسندگان موفق و نحوه دریافت بازخورد آنها را بررسی کنید. این میتواند به شما بینشهایی در مورد روشهای مختلف بازخوردگیری بدهد.
با در نظر گرفتن این نکات، میتوانید بازخوردی مؤثرتر بگیرید و در نتیجه، نوشتن خود را بهبود بخشید. موفق باشید!